Web Analytics Made Easy - Statcounter

صحبت از جنگ که می شود شاید در نظر خیلی ها تنها تصویری از ترس و خون نقش ببندد غافل از اینکه ماهیت وجودی انسان همواره شادی و خنده را طلب کرده و حتی در سخت ترین روزهای زندگی اش هم در پی یافتن آن است تا از درز غم تار و پودی از لبخند ببافد و بر لب های خود و اطرافیانش بگستراند.

جنگ هشت ساله با عراق نیز از این قاعده مستثنی نبود ، پای صحبت رزمندگان آن دوران که بنشینی فرقی نمی کند آن زمان نوجوان یا پا به سن گذاشته باشند ، همگی در کنار خاطرات جنگ و اسیری یا بی قراریشان در زمان شهادت همرزمان ، گذشته ای از دوران نبرد را با خود حمل می کنند که در آن زمان موجب شادی آن ها می شد در آن هنگام دیگر ترس از دشمن ، دوری و بی خبری از خانواده و حتی آینده نامعلوم جنگ با ارتش بعث برایشان سخت نبود و آنقدر فضا دوستانه می شد که احساس می کردند همه از یک خانواده اند و حالا برای حفاظت از کیان همین خانواده دور هم جمع شده اند ، اینگونه بود که با قوت قلب بیشتری به دل دشمن می زدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محاکمه موش در سنگر

ایاد برام زاده رزمنده و جانباز خرمشهری با تصدیق این صحبت می گوید : در روزهای جنگ بعضی از بچه ها به قدری شوخ طبع بودند و حال و هوای همه را در آن شرایط سخت عوض می کردند که به آن ها لقب روحیه داده بودیم.

او یکی از خاطرات شیرین سالهای نبرد را اینگونه تعریف می کند: آن زمان به خاطر وجود خطر به رزمنده ها تاکید می کردیم همه در یک سنگر تجمع نکنند و در سنگرهای مختلف پخش باشند ، یک شب خبر دادند در سنگر شمالی ها تجمع شده ، وقتی به اتفاق همرزمم خود را به آنجا که رساندم دیدیم سنگر به قدری شلوغ شده بود که بچه ها روی دوش هم نشسته بودند و شهید توپال که جوانی ۱۸ ساله و  نترسی بود مقابل آن ها یک موش خرما را در دست گرفته بود و دست و پاهای آن را نیز با بند بسته، یک جعبه از مهمات هم کنار اوست. 

او که یاد آن روزها کرده با خنده ادامه می دهد : شهید توپال در کمال ناباوری میخواست یک محاکمه راه بیندازد ، او یک دفعه با صدای بلند گفت محاکمه صدام حسین آغاز می شود، این را که گفت همه زیر خنده زدند و پس از آن شروع به محاکمه آن موش خرما به جای صدام کرد و  در بازجویی مورد خطاب قرارش داده و به جای او نیز پاسخ می داد. مثلا به او می گفت : ای صدام ملعون چرا به آبادان و خرمشهر حمله کردی ؟ چی ؟ نشنیدم ؟ بلند تر بگو و در پاسخ می گفت : بیخود کردم ، غلط کردم ، اشتباه کردم .

عبدالرضا صالح پور که یکی دیگر از رزمنده های خرمشهر در جنگ تحمیلی است می گوید : رحیم بشکار یکی از بهترین بچه های روحیه در دوران دفاع مقدس بود به حدی که فرمانده آن دوران به ما گفته بود هر زمان دیدید جوش آورده ام و عصبانی هستم به سراغ من نیایید فقط رحیم را به سمت من روانه کنید،مطمئن باشید با آمدن او و شنیدن شوخی ها و صدای خنده اش همان آدم سابق می شوم.

پرتاب نارنجک به نیروهای خودی

او می گوید : یک روز در هتل پرشین واقع در مسیر خرمشهر به آبادان در خوابگاه خود که طبقه دوم بود در حال استراحت بودیم ، تعدادمان تقریبا ۱۰ – ۱۵ نفر بود. یک دفعه رحیم وارد اتاق شد و در حالی که یک دست را پشت کمر قایم کرده بود با عصبانیت گفت : شما رزمنده اید ؟ به جای اینکه بروید با دشمن بجنگید دورهمی گرفته اید ؟ امام خمینی به من دستور داده شما را همینجا بکشم. و در همین حین ضامن نارنجکی که در پشت کمر قایم کرده بود را کشید و آن روی زمین پرت کرد و سریع بیرون رفت و در اتاق را هم قفل کرد.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس ادامه می دهد : از این حرکت شوکه شده بودیم و هر لحظه منتظر انفجار نارنجک بودیم بعضی از بچه ها می خواستند خود را از پنجره به داخل استخر خالی که زیر پنجره بود پرت کنند، همه مات و مبهوت بودند تا اینکه شهید عزیزیان خود را روی نارنجک پرت کرد تا جان دوستان هم اتاقی خود را نجات دهد.

آقای صالح پور می گوید : نارنجک ها برای انفجار زمان خاصی دارند ، چند دقیقه از خوابیدن شهید عزیزیان روی نارنجک می گذشت اما هیچ اتفاقی نیوفتاد و همین باعث شد او بلند شود و چاشنی نارنجک را بیرون بکشد و ببیند ماجرا چیست ؟ و اینگونه متوجه شد که نارنجک پرت شده که میخواست جمعی را بکشد فیتیله نداشت و رحیم برای اینکه سر به سر آن ها بگذارد و اذیتشان کند نارنجک بی خطر به سمتشان پرتاب کرده بود.

او می گوید : بچه ها به سمت در دویدند تا از خجالت رحیم دربیایند اما او فرار کرد و ساعت سه شب به خوابگاه برگشت تا آب ها از آسیاب افتاده باشد و همرزمانش به تلافی پرت کردن نارنجک با او کاری نداشته باشند. 

خاطرات شیرین جبهه و جنگ تحمیلی ایران و عراق تنها به چهار دهه قبل ختم نمی شود و حالا هم نقل این محفل و آن مجلس شده و خیلی ها آن را پای صحبت دورهمی های خانوادگی می دانند خصوصا وقتی که معلوم شود یک رزمنده دفاع مقدس هم همنشین آن ها در این میهمانی خواهد بود آنطور که معلوم است خنده حتی در سخت ترین لحظات نبرد هم از لب های رزمندگان ایرانی دور نبوده و شاید بتوان گفت همین روحیه شاد آن ها یکی از مهمترین عوامل برای مقاومتشان در برابر ارتش بعث بود و آن ها برای اینکه این روحیه را در وجود هم دیگر حفظ کنند به هر چیزی متوسل می شدند تا خنده را میهمان سنگرهایشان کنند.

گزارش از لیلا احمدی

باشگاه خبرنگاران جوان آبادان آبادان

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: دفاع مقدس خاطرات رزمندگان دفاع مقدس بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۳۱۳۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سومین جشنواره ملی «افتخار من» به کار خود پایان داد

به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از روابط عمومی حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان سمنان، اختتامیه سومین جشنواره «افتخار من» ویژه بیان خاطرات همسران، فرزندان و نوادگان پیشکسوتان دوران دفاع مقدس از ایثارگری و حماسه‌آفرینی‌های آن دوران با هدف تقویت روحیه و انگیزه جهاد و مقاومت در بین فرزندان، نوادگان، همسران و بستگان پیشکسوتان جهاد و مقاومت و همچنین ترویج و تقویت فرهنگ ایثار و شهادت و اشاعه جهاد تبیین در سطح جامعه و الگوسازی برای جوانان با استفاده از پیشکسوتان دفاع مقدس امروز (دوشنبه) به صورت همزمان با سراسر کشور در مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس استان سمنان برگزار شد.

در سومین جشنواره «افتخار من» مجموعاً شش هزار اثر شامل فیلم، دست‌نوشته، داستان و فایل صوتی به دبیرخانه جشنواره ارسال شده بود که در این مراسم آثار برگزیده معرفی و از خالقان آثار به صورت ویدئوکنفرانس و از طریق ادارت کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در استان‌ها تقدیر به عمل آمد.

تندیس جشنواره در بخش تهیه خاطره به «حسین فکوری» دانش آموز پایه دوم از مدرسه شاهد دامغان نوه رزمنده و پیشکوت دفاع مقدس حاج «حبیب خورزانی» رسید و لوح سپاس و تندیس برگزیده این دوره توسط سردار سرتیپ دوم پاسدار «عباس مطهری» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سمنان به وی اهدا شد.

کد خبر 6092463

دیگر خبرها

  • شناسایی هویت شهید دفاع مقدس
  • پیکر مطهر ۲ شهید دفاع مقدس پس از ۴۰ سال تفحص شد
  • ملت ایران توانایی ایستادگی روی پای خود را دارد
  • درخشش در سومین جشنواره ملی افتخار من
  • اختتامیه‌ی جشنواره‌ی ملی «افتخار من» همزمان با سراسر کشور در گیلان
  • سومین جشنواره ملی «افتخار من» به کار خود پایان داد
  • زیارت اماکن مقدس عراق در هوای بارانی + فیلم
  • ۱۵۲ اثر به جشنواره « افتخار من» در مازندران ارسال شد
  • پیکر ۵ شهید دفاع مقدس در منطقه عملیاتی والفجر یک تفحص شد
  • کشف پیکر مطهر ۸ شهید دوران دفاع مقدس در شلمچه +فیلم